«والله لأن ابیت علی حسک السعدان مسهدا، او اجر فی الاغلال مصفدا، احب الی من ان القی الله و رسوله
یوم القیامة ظالماً لبعض العباد، و غاصباً لشیء من الحطام، و کیف اظلم احد لنفس یسرع الی البلی قفولها،
و یطول فی الثری حلولها!»
« به خدا سوگند، اگر شبها را بر بستر خارهای پرگزند سعدان به صبح آرم و دست و پایم به غل و زنجیر کشیده شود، تحملش برایم بسی دلپذیرتر از آن است که در قیامت، خدا و رسولش را در حالتی ملاقات کنم که به بندهای از بندگانش ستم روا داشته، تا از حطام دنیا چیزی به ناحق برگرفته باشم، آخر برای این تن خاکی که بند بند آن به پوسیدگی میشتابد و دورانی بس دراز در زیر تودههای خاک میماند چگونه کسی را ستم روا دارم؟!»
خطبه 215
نهج البلاغه