در مازندران، روز سیزدهم تیرماه تبری مصادف با دوازدهم آبان ماه هجری خورشیدی است. این جشن که در گذشته در روز سیزدهم تیرماه برگزار می گردید، بنا به عللی به شب سیزدهم موکول گردید. اما ماجرا:
در ایران باستان وقتی که بین ایرانیان و تورانیان جنگی در گرفت، تورانیان تا حدود زیادی بر ایرانیان غلبه نموده و آنها را در محاصره در می آورند. در این مدت، ایرانیان که به فرماندهی منوچهر در پشت کوه های مازندران پناه گرفته بودند، برای رفع گرسنگی ناچار بودند از غذاهای نیم پخته محلی و بومی استفاده بکنند. تا اینکه روزی منوچهر به فرمانده تورانیان؛ افراسیاب پیشنهاد می دهد یکی از تیراندازان ایرانی، تیری را از کمان رها کند و تا هر جا که این تیر رفت، قلمرو ایرانیان و بقیه در قلمرو تورانیان باشد. افراسیاب از پیشنهاد به ظاهر ساده لوحانه می خندد و آن را می پذیرد. منوچهر از تیراندازان خود می خواهد که این کار را انجام دهند، و آرش؛ قهرمان ایرانی این پیشنهاد را می پذیرد. وی از پروردگار یاری می طلبد و در رودخانه ای غسل می کند تا تطهیر شود و به بالای قله دماوند می رود تا تیرش را از چله کمان رها سازد. وی می دانست که پس از رها شدن تیر از چله کمان، چنان ضربaه ای به بدنش وارد خواهد شد که بدن این قهرمان ملی ایران را تکه پاره خواهد کرد و جانش فدای میهن خواهد شد. وقتی که آرش از ایزد یاری می طلبد، خداوند، امشاسپند اسفند را به یاری او می فرستد و آرش به مدد امشاسپند اسفندارمذ تیر را رها می سازد. تیر به هوا پرتاب می شود و آنقدر می رود تا در شرق ایران در خوانونت یا خوارزم در پای درخت گردویی می افتد و یا به بدنه درخت گردو اصابت می کند و این سرزمین وسیع، قلمرو ایرانیان می گردد و بدین گونه جان آرش، فدای میهن می شود.
هم اکنون در مازندران در شب سیزدهم ماه تبری (با توجه به اینکه نسل حاضر، تقویم تبری را نمی شناسد، به جای شب دوازدهم آبان ماه که مصادف با سیزدهم تیرماه تبری است، این جشن در سیزدهم آبان ماه برگزار می شود) مردم به اجرای این مراسم باستانی می پردازند.
در این رسم، فردی به عنوان "لال" و فردی دیگر به عنوان "لالِ مار" (مادر لال) و فردی دیگر به عنوان "شیشِک دار" (دارنده چوب) آنها انتخاب می شود. آنها در غروب آن روز، شاخه های بلندی را از درخت توت که در گویش محلی به این درخت "تیرِ دار" (درخت تیر) و به شاخه آن "توتِ شیشِک" (شاخه توت) گفته می شود، به تعداد خانوارهای روستا و یا تعداد خانه هایی که قرار است به آنجا بروند، آماده می سازند و به شیشک دار خودشان می دهند. لال که با پارچه هایی صورت خود را پوشانده و سر و کمر خود را با کاه بسته است، و در گذشته همانند آرش به رودخانه ای (دَرِکا) می رفت و در آن غسل می کرد، به گونه ای که از شدت سرمای آب رودخانه در پاییز، واقعاً لال می شد و قادر به سخن گفتن نبود؛ شب سیزدهم همراه با همراهانش به درب منزل افراد می روند . در این هنگام، لال مار فریاد می زند: لال انه، لال انه، کرک ور شال انه، پار بورده امسال انه: ( لال می آید ، لال می آید، شغالی که مرغ های شما را می برد می آید –برای موزون کردن سروده- ، پارسال رفته و امسال می آید.) . سپس لال وارد اتاق می شود و با شاخه بلند توتی که در دست دارد، بر سر افراد می زند. او مواظب است تا بر سر افراد خردسال و زنان باردار نزند، چون موجب عدم تکلّم افراد خردسال و یا سقط زنان باردار می گردد. وی بعد از این کار، شاخه توت را در اتاق می اندازد و می رود و لالِ مار نزدیک پله می آید و هدیه ای را از صاحبخانه به صورت نقدی یا جنسی دریافت می کند. صاحبخانه چوب را به مدت یک سال (تا مراسم سال بعد) در پشت بام خانه نگه می دارد، چون باور داند این چوب مقدس بوده و موجب برکت مال خانه که در پشت بام است، و همچنین راندن حشرات موذی می شود. اگر در کوچه دو لال با همدیگر برخورد کنند ، همدیگر را به باد کتک می گیرند تا یکی وسایل دیگری را برباید. البته برای پرهیز از این موضوع، از یکدیگر فرار می کنند و یا با هم مدارا می نمایند.
در بعضی از نقاط رسم است که در غروب این روز، افراد با تبر به کنار درختانی می روند که مثمر نیستند و آن درخت را تهدید به قطع کردن می کنند و فردی دیگر ضمانت می کند که تا سال دیگر در چنین روزی این درخت بار آورد و باور دارند که درخت مثمرثمر خواهد شد و یا با چوبی، زن نازا را تهدید به زدن می کنند و باز، فردی ضمانت می کند که وی تا سال دیگر باردارخواهد شد و باور دارند که او با ضمانت در غروب این روز مقدس، باردار می شود. همچنین ، در این شب، غذایی محلی به نام بِشتِزیگ درست می کنند که از شیره خرمالوی وحشی و گردو و شکر درست می شود. از غذاهای دیگر این شب، غذایی به نام پیسّه گِندِه است که از برنج نیم پخته و شکر درست می شود. از دیگر رسوم این شب، شکستن گردو برای افراد منزل است که کیفیت مغز گردو، نشان دهنده شانس و بخت افراد خواهد بود.
اما تحلیل:
1- در این شب از چوب درخت توت که به آن تیر می گویند، استفاده می شود، که نمادی از تیر آرش است. یعنی در تیر روز تیر ماه با شاخه درخت تیر این مراسم اجرا می شود که نماد تیر آرش کمانگیر است.
2- پیسه گنده؛ که غذای نیم پخته ای شبیه غذای ایرانیان در زمان محاصره است، یادآور غذای ایرانیان می باشد. گرچه برگزار کنندگان مراسم به این موضوع، واقف نیستند.
3- در مورد چرایی موکول شدن این مراسم از روز به شب و پوشاندن صورت و لال شدن، این احتمال وجود دارد که بعد از ورود دین اسلام و مخالفت با اجرای این رسم، آنها این رسم را در شب و با پوشاندن صورت خود و در سکوت، برای شناسایی نشدن، انجام می دادند. و زدن دو لال در برخورد با یکدیگر نمادی از این خواهد بود که اگر این افراد پوشیده و لال با مخالفان خود برخورد می کردند، مورد ضرب و شتم آنها قرار می گرفتند و وسایلشان ربوده می شد. البته اثبات این موضوع، نیازمند دلایل دقیق تری است.
4- گردو به واسطه آن قداست دارد که تیر آرش در پای درخت گردو می افتد و یا به آن اصابت می کند.
5- شستن بدن لال در رودخانه که در گویش محلی به آن دَرِکا می گویند، نمادی از غسل آرش کمانگیر است.
6- قداست شاخه توت به دلیل آن است که این شاخه که از درخت تیر می باشد، نمادی از تیر آرش است که با کمک امشاسپند اسفند از چله کمان رها شده و شاید این تیر از آسمان ها باشد. و این احتمال می رود که ایرانیان باستان و یا تبری های باستان اعتقاد داشتند که تیر آرش از درخت توت بوده که به این درخت نان تیر نهادند.
یاد آرش و تمام قهرمانان و جان برکفان دین و میهن گرامی و راهشان پر رهرو باد!