خوشبختانه مدتی است منتقدان ، نویسندگان ، پژوهشگران و اهل تحقیق و مطالعه مازندران به مازندران و مازندران شناسی توجه خاصی مبذول داشته اند؛ هر چند آنچه باید و شاید به این مهم پرداخته نشد .
کتاب تاریخ مارندران باستان نوشته ی پژوهشگرباذوق طیار یزدان پناه لموکی که نشر چشمه در تابستان 83 چاپ و منتشر کرد، در نوع خودش اگر بی نظیرنباشد حداقل کم نظیر است.
چرا که تا به حال کسی اختصاصا" به تاریخ باستان مازندران نپرداخته ، هر چند جسته و گریخته از کتابها و منابع گذشته و حال مطالبی بود که آقای یزدان پناه با دقت نظر خاص ، با کنکاش و جستجو در آثار و منابع گذشتگان اثری ترتیب داد که جای آن در تاریخ و فرهنگ این منطقه خالی بود.
اگر تاریخ ایران را دو رویه کاملا متفاوت سیاه وسفید در نظر نگیریم و کمی خوش بینانه تر بدان بنگریم، خاکستری متمایل به سیاه است؛ چرا که تاریخ ایران - به جز معدودی- مدح و تملق پادشاهان و بزرگان زمانه را در بر می گیرد باید در لا به لای نوشته ها واقعیت تاریخی و اجتماعی جامعه را در آن یافت.
اما تاریخ باستان که بیشتر به استناد بر آثار باستانی ، اسناد و مدارک به دست آمده آن زمان است، آنچه باید و شاید اسناد و مدارکی بدست نیامد یا پرداخته نشده است « متاسفانه آن گونه که شایسته است در مناطق گوناگون مازندران کاوش های باستان شناسی صورت نگرفته بسیاری از یادگارهای گذشنه ارزیابی نگردیده است.[1]» پس دست یافتن به یک تاریخ تا حدودی متقن کاری دشواراست .
به هر صورت چه در زمینه زبان شناسی چه در زمینه فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و... به این خطه سرسبز که دهها بارنام آن در شاهنامه ذکر شده است. و منابع کهن از آن نکته ها درج کرده- اند؛ چندان به آن توجه نشد. سرزمینی که آب و هوای منحصر به فرد ، کشاورزی و دامداری غنی و منابع زیر زمینی و روی زمینی ، جای بسی تامل و مداقه نظر دارد و جای تحقیقات و پژوهش های عمیق و وسیع مازندران شناسی در ابعاد مختلف یا مرکزی مستقل که فقط و فقط به مازندران شناسی بپردازد، خالی است.
با توجه به آثار به دست آمده در مازندران حاکی از آن است که قدمت این منطقه به پیش از ورود آریاییان به ایران می رسد.« برخی از دانشمندان بر این نطرند که کناره های مازندران موطن اولیه و مبدا تمدن بود که در طی سده ها به آن سوی البرز راه یافته و فلات ایران و نقاط مجاور آن را در شرق و غرب تحت تاثیر قرار داده است.[3]» نکته جالب توجه در این کتاب صحبت از تمدنی است که زن ها ساختند چرا که مرد ها به شکار می رفتند زن ها به کار کشاورزی و دامداری می پرداختند که یواش یواش صنعت هم وارد این عرصه شد و جالب تر از همه که زن سالاری مرسوم بودن و زن ها چند تا شوهر می کردند [4] کاملا ً عکس صده ها و دهه های گذشته و امروز . حال چه پیش آمده است که زن ها این قدر عقب نشینی کرده اند ازلحاظ جامعه شناسی به بحث و تحقیق مفصلی نیاز دارد .
به مرور زمان آریاییان وارد این منطقه شدند « تا برهمه ی دیوان و جادوگران و پریان و«کوی» ها و کرپن های ستم کار] چیره شود[ که دوسوم ازدیوان مازندران و دروغ پرستان ورن ( گیلان ) را برزمین افکند .»
در اعتقادات عامیانه و بعضی از داستانهای سینه به سینه دیو موجودی با قد و قامت بلند شکل و هیبت آنچنانی اصولا ً ضد انسانها که در یکی از قصه های عامیانه وقتی دیوی را کشتند استخوان ساق او آنچنان بلندودرشت بودکه پلی روی رود خانه ای شد. آیا دیوان مثل هر موضوع و حادثه ای در طول تاریخ وقدمت زمان دستخوش تغییرات و حوادث روزگارگردیدند ؟!
همه قومهای دریای کاسپین ( مازندران ) را کاسپیان می نامیدند و قومها و تمدنهای دیگر مستقیم و غیر مستقیم تمدن مازندران را تحت تاثیر قرار دادند . نکته قابل ذکر ارتباط سومری ها با مازندرانی هاست که به گفته نویسنده واژه های مشترک زیادی بین این دو قوم وجود دارد که از قوم سومری وارد زبان مازندرانی شده است .
جدولی از این واژه ها آورده که قابل تامل است . از جمله واژه گل gal در سومری به معنی بزرگ و در مازندرانی گت gat را به معنی بزرگ آورده است در حالی که خود واژه گلgal در مازندران به معنی موش است البته به معنی عام کلمه که باز خود موش اسم ها متفاوتی به خود می گیرد مثل داردمه d?rd?m? gal ، عروسک گل ?arusak gal و... آوردن واژه ها به صورت جدول تقابلی قابل تامل است!
درباره آداب و رسوم در مازندران نکات ارزنده ای وجود دارد از جمله قوم هایی که مرده را می خوردند. یا آدمهایی بالای هفتاد سال را می کشتند و بعضی می خوردند که این کار را احترامی برای تامین حیات می دانستند.
سگ پرستی و ستایش و احترام برای اسب که نماد الهی داشت[7] امروزه هم احترام خاص برای سگ و اسب قائلند. اعتقاد عامیانه بر این است: اگر غذایی که می خواهید به گربه بدهید با صلوات و مهر بدهید اما برای سگ احتیاجی به صلوات و مهر نیست.
عامل چند خدایی هم مثل یونان باستان در این جا مرسوم بود. « خدای کشاورزی و چوپانی در آسمان جا داشت زیرا خدایان عامل موثر در زندگی به شمار می رفتند بنا براین پرستش خورشید، ستارگان و آتش و آب در مازندران باستان تعجبی ندارد[8]» امروز هم برای هر یک از موارد فوق احترام و اعتقاد خاصی وجود دارد مثلا خورشید و ماه را دو خواهر می دانند. یک روز خورشید از دست ماه عصبانی شد کشیده ای به صورتش زد. بر اثر کشیده صورت ماه لک افتاد. لک یا سایه روی ماه بر اثر کشیده خورشید است.
به خورشید و ماه قسم می خورند. هیچ موقع به آن فحش و نا سزا نمی گویند. چرا که پاک و مقدس اند. برای هر انسان روی زمین یک ستاره در آسمان قائلند؛ یعنی این که هر انسان که روی زمین زندگی می کند یک ستاره هم در آسمان دارد. با مردن هر فرد ستاره او درآسمان می میرد. انسان هر چه قدر از نظر شخصیت اجتماعی والاتر باشد ستاره او بزرگتر است. آب را پاک و مهریه حضرت فاطمه می دانند و می گویند آلودگی را نمی پزیرد. آتش هم پاک و مقدس است و در چهار شنبه سوری از روی آتش می پرند و می گویند سرخی تو مال من و زردی من مال تو. در حقیقت یک نوع تطهیر و پاکی را از آتش طلب می کنند[9] باید رگه های دین زردتشت و ما قبل زردتشت را درآن یافت.
قوم های زیادی در مازندران باستان زندگی می کردند از جمله: هرکانیان، تپورها، آماردها، آناریها( غیر ایرانی) کادوس ها ، آلبانیان، کاسپیان ، اوتیان ، تپور، ماز و ... عده ای بر این اعتقاد ند که ماز نام قومی بود در مازندران اما درباره وجه تسمیه مازندران در بین عوام و تحصیل کرده دیدگاه های متفاوتی وجود دارد: 1- مازندران= ماز نام قومی بودند در کنار قوم های دیگر[10] 2- صادق کیا می گوید: گمان می رود مازندران از سه جز ساخته شده باشد: نخست مزmaz به معنی بزرگ ، دوم ایندره indra نام یکی از پروردگاران آریاییان که در دین مزدیستی ازدیوها شمرده شده است، سوم پسوند « آن» که در ساختن جای بسیار به کار رفته است[11] .
3- مازندران: ماز: چین و شکنج را گویند؛ و نام کوهستان واقع بین گیلان و جاجرم و مازیار پسر قارن اسپهبد طبرستان: مالک کوهستان ماز ، واقع بین جاجرم و گیلان[12]
4- ماز در زبان های ایرانی به چین و شکن گفته می شود و ماز اندر آن به جایگاهی که اندر آن چین و شکن و برجستگی های میان دشت مرکزی و تبرستان است[13].
5- مازندران به اعتقاد عامه: ماز یعنی مهازm?h?z و مهاز یعنی زنبور عسل در آن
6- مازندران ، ماز: یعنی درخت موزی muzi (بلوط ) در آن، چون درخت بلوط از یک طرف تنه ای صاف و مرتب نداردبلکه قوز بر قوز است و از طرف دیگر درخت مادر در جنگل مازندران محسوب می شود.
مولف محترم درباره ریشه موسیقی مازندران نکات جالبی را مورد توجه قرار دادند که نشان دهنده قدمت موسیقی در مازندران است. مازندران هم مثل همه جای ایران دو نوع موسیقی در آن رواج دارد: 1- کوچه بازاری و عامیانه 2- اصیل و ناب.
« فارابی در تعریف ساز تنبور در کتاب کبیر آورده است که این ساز موسیقی از نزدیکترین ساز شبیه عود ( رود) و از سازهای شناخته شده است که در واقع همان ساز بربط کوسان مازندرانی بود،... » [14] اگر دقیقا تنبور همان ساز بربط باشد خوب نشان دهنده این است که موسیقی مازندران قدمت چند هزار ساله دارد.
چو dass? ?u است باید گفته شود این یک ضرب المثل است که درهمان قائمشهر و سواد کوه کاربرد دارد.
به هر صورت کتاب تاریخ مازندران باستان حاوی اطلاعات بسیار مفید و ارزنده درباره مردم مازندران ، قوم ها و نژاد ها ، زبان ، موسیقی ، دلاوریها و جنگ ها ، اعتقادات و آیین- ها و... می باشد. که هر کدام از این موضوع ها احتیاج به تحقیق و پژوهش مفصل دارد.
. تاریخ مازندران باستان ، یزدان پناه لموکی ، طیار ، نشر چشمه تهران چاپ اول 83